خاطراتم

  • ۰
  • ۰

هیچکس




  • مهدی یار
  • ۰
  • ۰

خوب گوش کن

خوب گوش کن

باخیلی هامیتونستم باشم خودم نخواستم

ولی گفتن نخواستنت

سکوت کردم

خودشون بهمون پیشنهاد دادن قبول نکردم

گفتن آویزونشون بودم

هیچی نگفتم

خریت هایی بود میتونستم انجام بدم ندادم

گفتن عرضه نداشتی

کسی تو زندگیمون نبود گفتن این 4تا4تاداره

سکوت کردم

جلوکسی دولاراست نشدم بدبره پشتم حرف بزنه

گفتن مغروری

حرفاشون نیش داشت مثل مار افعی !!!

به روم نیاوردم گفتم شوخیه

و سکوت من همچنان ادامه دارد ...
  • مهدی یار
  • ۰
  • ۰


زمستان و برفش و زیباییهایش را دوست دارمــ

 اما سرما و سوزش را دوست ندارمــ

 سرمایش مرا یاد خانه های بدون سقف و سوزش مرا یاد سوزش دل می اندازد

 راستی دلت را تابحال کسی سوزانده تا عمق استخوانتـــ؟؟؟ خدا هیچ خانه ای را بدون سقف نکند

وهیچ دلی را نسوزاند . . .
  • مهدی یار
  • ۰
  • ۰

زمستان

  • مهدی یار
  • ۰
  • ۰

خ دنیا

اینجا کجاااااست؟؟؟چرا اینقدر سرده؟؟؟
مااااماان؟؟بااابااا؟؟؟؟عشقم؟؟؟ رفقاااا؟؟؟
اینا کین؟؟؟چرا اینقدر محکم میشورن منو؟؟؟
حولم چرااا اینه؟؟؟
ماااامااان؟؟؟؟
چرا همتون داااد میزنید؟؟؟چرا کسی صدای منو نمیشنوه؟؟؟
چرا گریه؟؟عشقمممم؟؟؟داری دق میدی منو،مگه نگفتم طاقت گریه هاتو ندارم...
رفقااا؟؟؟بگید که این خوااابه...
آها فهمیدم نکنه،به آرزوم رسیدم خدایا شکرت.
شکررررر.
عشقم واس بد بودنم ببخش،واسه لجبازیام ببخش.
رفقا خاک پاتونم،واسه بی مرامیام ببخشید...
مااامااان؟؟باااابااا؟؟؟حلالم کنید اگه بد بودم،تقصیر من نبود،تقصیر این دنیا بود!!!!

  • مهدی یار
  • ۰
  • ۰

یدی نانوا چطور خمیر نان سنگک را پهن می کند و درون تنور می گذارد...
چه اتفاقی می افتد؟! خمیر به سنگها می چسبد!
 اما نان هرچه پخته تر می شود، از سنگها جدا می شود...

حکایت آدم ها همین است؛
سختیهای این دنیا، حرارت تنور است...و این سختی هاست که انسان را پخته تر می کنند...
و هر چه انسان پخته تر می شود سنگ کمتری بخود می گیرد...سنگها تعلقات دنیایی هستند...
ماشین من، خانه من، کارخانه من....
آنوقت که قرار است نان را از تنور خارج کنند سنگها را از آن می گیرند!

خوشا به حال آنکه در تنور دنیا آنقدر پخته می شود که به هیچ سنگی نمی چسبد!

  • مهدی یار
  • ۰
  • ۰

با خواهرت ،

با خواهرت ،
شوخی کن،
دستش بنداز،
بغلش کن،
برو پشت در قایم شو و بترسونش.

داداشتو ،
محکم بزن به سَر شونش،
هواشو داشته باش.

مامانتو ،
قلقلک بده تا از خنده نتونه حرف بزنه،
کاری کن پیش دوستاش پُزتو بده،
کیف کنه از داشتنت.

باباتو ،
بغل کن،
چاییشو تو بده دستش،
بگو برات از تجربه هاش بگه،
بشین پای حرفش،
درد دلش !!!

دوستت،
اگه تنهاست،
اگه غم داره تو دلش،
اگه میبینی زل زده به مانیتورش و هر از گاهی میخنده،
از اون تلخاش،
تو هواشو داشته باش،
تو تنهاش نذار...

همسرت رو بغل کن بهش بگو چقدر دوستش داری،
اگه از دستش دلگیری به این فکر کن که اون توی تمام ادمای دنیا تو رو برای ادامه زندگی انتخاب کرده،
پس ببوسش و ازش تشکر کن...

  • مهدی یار
  • ۰
  • ۰

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

  • مهدی یار
  • ۰
  • ۰

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

  • مهدی یار